دسته بندی تفکرات بر پایه ی های خلاقیت و اصول گرایی. تفکری اصولی و گاهاً سنتی و یا تفکری خلاق و بی پروا.
آنچه امروزه باعث تمایز افراد در جوامع می شود، به واقع نوع و شکل تفکرات آنهاست، چرا که تفکرات افراد منشاء رفتارها و برخوردهای اجتماعی آنهاست و هر فرد با نوع تفکرات خود، شخصیت کاری و اجتماعی خود را ساخته و به تلاش در چارچوب اعتقادات تفکری خود میپردازد. به عنوان مثال شخصی اینگونه می اندیشد که شوخ طبعی در ارتباط با مردم، باعث ایجاد یک فضای سالم و بدور از تنش خواهد شد و اشخاص در چنین فضایی در آرامش خاطری نسبی قرار خواهند گرفت. در نقطه ی مقابل شخص دیگری چنین می اندیشد که هر چه از ایجاد روابط گرم و صمیمانه جلوگیری بعمل آورد، پیرامونی آکنده از تنش و مشاغل فکری و ذهنی خواهد داشت.
لذا آشنایی با عمده تفکرات انسانی می تواند عامل تغییری عمیق و مثبت در شکل زندگی افراد تلقی گردد. هر یک از روشهای تفکری را می توان متدهایی دانست که به کمک آنها، قسمتی از فرآیند حل مسئله، با موفقیت طی می شود.
تقسیم بندی های متعددی برای تفکر، توسط روانشناسان و فلاسفه معرفی شده است که در مطالب آتی سعی در بیان و چگونگی بهره بری از آنها را داریم. اما پیش از تشریح متدهای تفکر با یک دسته بندی جامع تر در رابطه با انواع تفکر آشنا خواهیم شد. گلیفورد به عنوان یکی از محققان در زمینه ی خلاقیت و سنجش توانایی های آفریننده، معتقد است که شیوه های تفکر افراد دو گونه است:
تفکر همگرا
تفکر واگرا
تفکر همگرا، عبارت است از انتخاب مناسب ترین راه حل که مبتنی بر کاربرد دانش و قوانین منطق، برای کاستن از تعداد راه های ممکن و تمرکز بر مناسب ترین راه حل.
تفکر واگرا، عبارت است از مرحله ی بررسی راه حل های گوناگون که مستلزم به خاطر آوردن راه حل های ممکن یا ابداع راه حل های جدید. زیرا در این مرحله افکار فرد در جهات متعدد و متنوعی سیر می کند.
در تفکر همگرا نتیجه ی تفکر از قبل معلوم است. یعنی همیشه یک جواب (درست یا غلط) وجود دارد. اما در تفکر واگرا جوابی قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب وجود دارد که از نظر منطقی ممکن است هر کدام از جواب ها به گونه ای درست باشد.
در گذشته تفکر خلاق را با تفکر واگرا یکی می دانستند ولیکن امروزه اعتقاد بر این است که تفکر خلاق حاصل همکاری تفکر واگرا و همگراست. یعنی برای حل مسئله یک فرد ابتدا ذهن خود را آزاد می گذارد و راه حل های متنوعی را می یابد، ولی پس از آن باید با استفاده از تفکر همگرا، محصولات فکری را از نظر علمی یا عملی و یا مفید بودن، مورد بررسی قرار دهد و به بهترین جواب ارزشمند برسد.
تفکر واگرا در واقع همان خلاقیت است و می توان گفت که خلاقیت، بیشتر شامل تفکر واگرا می گردد؛ البته عده ای هم معتقدند در خلاقیت مراحلی وجود دارد که شامل هر دو نوع تفکر می شود. برای مثال هیلگارد، معتقد است که در فرایند خلاقیت، فرد در مواجهه با مسأله، تمامی راه حلهای ممکن را بررسی کرده و سپس بهترین راه حل را انتخاب می نماید. به عبارت دیگر، هم از تفکر واگرا و هم از تفکر همگرا استفاده می کند. در نتیجه می توان گفت که خلاقیت، شامل هر دو نوع تفکر می گردد، با این حال با تفکر واگرا همبستگی بیشتری دارد.
بطور عمده تفاوت های زیر در تفکیک دو گونه ی تفکر مطرح هستند:
جهت تفکر همگرا به سمت عرف و عادات جامعه، راهها و افکار پذیرفته شده است، ولی تفکر واگرا از عرف و عادات دور می شود و سنت شکن است.
در تفکر همگرا، امور مربوط به هم، در نظر گرفته و امور نامربوط، کنار گذاشته می شوند، ولی در تفکر واگرا، بین امور نامربوط ارتباط برقرار می شود.
فردی که دارای تفکر واگرا یا خلاق است، سعی می کند، عناصر و اجزاء نامربوط را به هم متصل کند.
در تفکر همگرا، امکان اشتباه نیست و فرد سعی دارد، از اشتباه پرهیز نماید. در تفکر واگرا و خلاق، به فرد فرصت اشتباه داده می شود.
برای تفکر منطقی و همگرا، جهت مشخص است، اما مسیر خاصی در تفکر واگرا وجود ندارد و مقصد مشخص نیست.
در مطالب بعدی به تشریح متدهای تفکر که به نوعی وابستگی با دو گونه ی تفکر همگرا و واگرا دارند، آشنا خواهیم شد.
منابع:
[۱]- پودمان روانشناسی و تعلیم و تربیت